loading...
دیـدیـن؟ یـا ایـنـکـه شـنـیـدیـن؟!...
horieh بازدید : 22 نظرات (0)

به نام خدایی که عشق را آفرید تا من و تو عاشق شویم


با عرض سلامی خالصانه و ارادتی مخلصانه, با شیوایی ادیبانه توحیدی شاعرانه

خیلی خیلی حقیرانه من دیوانه آن خدای یگانه...

طلوع آرزوها و غروب غم هایت را خواهانم

 

تقدیم به مهتاب شبهای تنهائیم

 

 

فصل حقیقی عشق لحضه ای است که

در میابیم که تنها ماییم که عاشقیم...

و کس دیگری چون ما عاشق نبوده است!

و هیچکس دیگر نیز چون ما عاشق نخواهد بود

 

برای امروز و فردا عهد می بندم نهایت شادی را به تو هدیه کنم

عهد می بندم. نه در صداقت تو شک کنم و نه بی اعتماد

بلکه حیات تو را با رشد و ژرفای بیشتر غنا بخشم

عهد می بندم. هرگز تلاش نکنم تا تو را تغییر دهم

بلکه تغییراتی را که خود می پذیری بپذیرم

و محبت تو را می پذیرم بی آنکه دغدغه فردا داشته باشم

چون میدانم . فردا...

بیش از امروز دوستت خواهم داشت

horieh بازدید : 34 نظرات (0)

یک غم و صد تنهایی دلم نمی سوزد به یاد آن روزها و شب هایی که برایت شعر می سرودم به یاد آن شب هایی که ستاره ای پیدا کردم و اسم تو را روی آن گذاشتم . باز نگاهم به آسمان خیره شد و اسم تو را صدا زدم ، ولی هیچوقت صدایی از تو نیامد . بمان همان جایی که خنده هایت بهاری اند و اشک هایت پاییزی و من اینجا در گذشته تو فراموش شده ام و آلبوم خاطراتت را ورق می زنم . گله ای ندارم برای تنهایی ها و اشک هایی که تو را صدا می زنند . تو بگذر و برو برای همیشه با همان چتری که از زیر بغض باران می گذرد . و من سوختن و ساختن را انتخاب کرده ام و باز هم موردی نیست و باز بغض ها می شکنند و ما در اشک خود را پیدا می کنیم . راست می گفتی من همان عروسک تنهایی های تو بودم.

horieh بازدید : 154 نظرات (0)

 لحظه هاتکرار می شوند درثانيه های زندگيم.هر7.23 حتی دبروز ، امروز و هنوز.

گوش کن!اين صدای زنيست که فاصله را به غزل می کشد تا سپيد کند روی شعر زندگی را:

 زنگی که به صدای تو باز شود،

 

می بندد دلتنگی های زنانه ام را.

 

هر حرف که بر لحظه سرازير،

 

بر خاطره نقشيست از مهر.

 

و من کاشته ام جوانه نگاه را،

 

در آوايی که اشغال را به ممتد می کشاند.

horieh بازدید : 48 نظرات (0)
     سلامی از ته  وجود قله های برف آلود سرزمین عشق

                  زندگی مانند یک رودخانه   مثل یک چشمه و لحظه ها همچو آبی

          زلال در گذرند.  و ما  روشنایی های این آب زلال هستیم وهمراه آب زلال زندگی

                                               را پشت سر میگذاریم

                                      

                      در آسمان عشق پرواز میکرم ناگاه تیر جفایی به قلبم خورد  برای   

                      ترمیم بالم فرود آم تا اینکه خود را در  خمار زندانت گرفتار یافتم  خواستم

                     بهترین ها رابفرستم گفت مرا بفرست که از همه زیباترم خار گفت مرا بفرست

                     تا به چشمه دشمنانش  بتازم در این اندیشه بودم که

         ناگاه...............

           قلبم  گفت مرا بفرست که از همه حلاقت و صبوری دارم

horieh بازدید : 36 نظرات (0)

ه ی من این روزا انتظارت خیلی سختر ازهمیشه شده ومن دیریست که منتظرتم... در میان حروف الفبا هیچ کلمه ای پیدا نمی شه که در وصف خوبیهات بگم... چیه تعجب کردی! که می خوام از خوبیات بگم من دیگه اون قدر هم خودخواه نیستم که خوبیات از یادم بره... درسته تنهام گذاشتی... ولی من دل خوشم به فردایی که نمی دونم کی از سر راه میرسه... به افقهای دوردست چشم دوخته ام ولی هنوز هیچ نشانی و خبری از تو برایم نیامده...الان هم که برات می نویسم با وجود این همه وسایل ارتباطی از قبیل تلفن...(sms)...اینترنت...(email)... هنوزم بی خبرم از تو... شاید اون جایی که تویی هیچ گونه وسیله ارتباطی نیست...(آخه تو این جوری نبودی! دلمم نمیاد بهت بگم بی وفا) تو این شرایط ای کاش مثل قصه ها قاصدی بود یا کبوتر نامه رسانی که عاشق را زحال معشوق و معشوق را زحال عاشق باخبر میکرد... و خلاصه یک جوری احوال دلهایمان را بهم دیگه می رسوندن... وتموم میشد این چشم انتظاری... کاش بودی و می فهمیدی که چگونه دارم خودم گول میزنم با رویای آمدن تو... ولی اگه روزی هم بیایی! حرفی برای گفتن ندارم جزء آرزوی دیدن روی ماه تو...

horieh بازدید : 44 نظرات (0)

گوش کن،جاده صدا میزند،از دور قدم های تو را .....

 


چشم تو زینت تاریکی نیست....


پلک هارا بتکان ، کفش به پا کن و بیا.....


بیا تا جایی که، پر ماه به انگشت تو هشدار دهد...


و زمان روی کلوخی بنشیند با تو ...


و مزامیر شب اندام تو را، مثل یک قطعه ی آوار به خود جذب کنند....


پارسایی ست در ان جا که تو را خواهد گفت:


بهترین چیز، رسیدن به نگاهیست، که از حادثه ی عشق تر است...

horieh بازدید : 36 نظرات (0)
دیشب که بارون اومد          یارم لبه بون اومد

 

رفتم لبش ببوسم            نازک بودو خون اومد

خونش چکید تو باغچه         یه دسته گل در اومد

رفتم گل رو بچینم              پر پر شدو وراومد

رفتم پرو بگیرم                   آهو شدو صحرا رفت

رفتم آهو بگیرم                  ماهی شد و دریا رفت

رفتم ماهی  بگیرم             خانم شدو اتاق رفت

رفتم در اتاقش                     تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com

 با  عرض پوزش بقیه شعر نکته انحرافی داشت مجبور  شدم....کنم

horieh بازدید : 45 نظرات (0)

یک نفر...

یک جایی...

تمام رویاهاش لبخند توست...

و زمانی که به تو فکر می کنه

احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه...

پس هرگاه احساس تنهایی کردی

این حقیقت رو به خاطر داشته باش.

             یک نفر...

             یک جایی...

             در حال فکر کردن به توست... 

horieh بازدید : 34 نظرات (0)

چشمانت را براي زندگي مي خواهم اسمت را براي دلخوشي

مي خوانم دلت را براي عاشقي مي خواهم صدايت را براي

شادابي مي شنوم دستت را براي نوازش و پايت را براي

همراهي مي خواهم عطرت را براي مستي مي بويم خيالت را

براي پرواز مي خواهم و خودت را نيز براي پرستش

horieh بازدید : 33 نظرات (0)

من هرگز نخواستم كه از عشق افسانه اي بيافرينم .

باور كن ! من ميخواستم كه با دوست داشتن زندگي كنم - كودكانه و ساده و روستايي .

من از دوست داشتن فقط لحظه ها را ميخو استم .

آن لحظه هايي كه تو را به نام مي ناميدم .

من براي گريستن نبود كه خو اندم من آواز را براي پر كردن لحظه هاي سكوت مي خواستم .

من هرگز نميخواستم از عشق برجي بيافرينم مه الود و غمناك با پنجره هاي مسدود وتاريك .....

آهنگها تنهايي را تسكين مي دهند اما تسكين

تنهايي تسكين درد نيست. در كنار بيگانه ها زيستن در ميان بي رنگي و صدا زيستن است..

horieh بازدید : 31 نظرات (0)

روزگار در گذر است            چون میگذرد غمی نیست

 

لحظه لحظه گذر عمر مثل اينكه كه تو ميري

دونه دونه خاطراتم تو ميخواي ازم بگيري

نگو مثل بار اول دستمو دوباره خوندي

بين موندن يا نموندن تو سر دوراهي موندي

نگو خيسي چشاتو به كسي نشون نميدي

حيف عمري كه تلف شد پاي عشقي كه نديدي

توي گوشه اتاقم يه سبد گل شكسته

عطر دستاي لطيفت يه روزي روشون نشسته

فكر اشكامو نكن چشمام عادت ميكنه

آسمون به چشم خيسم داره حسادت ميكنه

 

horieh بازدید : 38 نظرات (0)

قطره قطره اشک هایی که از آسمان ابری چشمانم می بارد و بر سرزمین سرد و خشک گونه هایم

 

 می نشیند حکایت از جان دادن عشقت در لا به لای گل های پژمرده احساس دارد.

 

و من دیگر اشک هایم را پاک نخواهم کرد بگذار ببارند شاید صدای باریدنشان خواب

 

را از چشمان فرشتگان عشق برباید.

 

بگذار ببارند تا شاید تر بودن گونه هایم قلب سنگ شده ات را بلرزاند.

 

بگذار قطره قطره اشک هایم ببارند تا تو ببینی انعکاس تصویر قلبم را در

 

زلالی شان تا احساس کنی حسم را در شفافیتشان

 

و بگذار ببارند لرزان و لغزان تاتو درک کنی لرزش دلم را هنگامی که

 

 دیگر باران عشقت را بر گل های تشنه قلبم نباراندی........

horieh بازدید : 29 نظرات (0)

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست، بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.

عمیق ترین درد زندگی مردن است ، در زمانی که یگانه داستان عاشقانه زندگیت بر باد رفته است ....

 

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه فراموش کردن زیبایی یک لبخند است ...

 

عمیق ترین درد زندگی مردن است ، در حالی که قلبی عاشق انتظار نگاهت را میکشد ...

 

و حالا

 

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه خواستن و نتوانستن است...

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه نتوان گفتن است ...

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ،بلکه بودن در نهایت نبودن است ...

آری عمیق ترین درد زندگی اینست که ببینی ، بخواهی ، بتوانی اما ... نتوانی بگویی....

 

 

 

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم

 از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم

شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

به غیر از کلام عاشقانه برایت هیچ نمی نویسم

 به غیر از نگاه عاشقانه برایت هیچ نمی نویسم

 به غیر از قلب عاشقانه برایت هیچ نمی گذارم

 به غیر از اشک شادی برایت هیچ نمی ریزم

 به غیر از دست محبت آمیز و عاشقانه برایت هیچ دستی نمی گیرم

 به غیر از آغوش تو در آغوش کس دیگر هیچ نمی روم

 به غیر از تو کسی را هیچ دوست نمی دارم

 

به تلاطم امواج دریا ٬به غروب همیشه زیبا ٬ به قایق رانهایی بر روی آب بر قطرات گریان ابر در درون دل دریا ٬ به نسیم تازه بهاری ٬ به تبسم دیدار عاشقان٬به نقاشی که تصویرت کشید بر شنها ی دریا ٬ به نویسنده ی که اسمت نوشت بر سنگها ی کناره ی دریا ٬بهت می گویم که ای غریبه که ای دوست... دوستت................ دارم

 

   به چشمان تو می نویسم حکایت بی انتهای عشق را

   به لبان غنچه ی تو می گویم شکوفا شدن گل را

   در گوش تو زمزمه می کنم نوای عاشقانه ی عشق را

   به دستان تو دست می دهم ٬ تا حس کنی نوازش عشق را

   و در آخر....

   صدایم را به عظمت صدای تندر و به عظمت و صلابت کوه

   و به زیبایی دریا و به طراوت گلها و زیبایی،

    کلمه ی زیبای عشق را..............

                                                           به گوش تو می رسانم.

horieh بازدید : 37 نظرات (0)

بی تو ،من کجا روم؟کجا روم؟

هستی من از تو مانده یادگار،

من به پای خود به دامت آمدم ،

من مگر زدست خود کنم فرار!

تا لبم، دگر نفس نمی رسد،

ناله ام به گوش کس نمی رسد،

می رسی به کام دل که بشنوی:

ناله ای ازین قفس نمی رسد...!

horieh بازدید : 36 نظرات (0)

روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشم ميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس

horieh بازدید : 38 نظرات (0)

به یاد پدرم،

عمر گذرا هست، ولی، ای کاش در سایه رحمت پدر گذرد؛

با نفسش روح گیرد، با عملش مفهوم یابد؛

عمر گذرا هست، و عمر او نیز سپری شد، غم فراقش برای ما ماند، درد نبودش دل ما را شکاند!!!!!!!!

عمر گذرا هست، ولی، او زنده هست، کلامش بر زبان ما، عملش در دستان ما هست.......

horieh بازدید : 54 نظرات (0)

عشق ورزیدن خطاست

حاصلش دیوانگیست

 عشق بازان جملگی دیوانه اند

      عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند

 عشق کو 

عاشق کجاست

     معشوق کیست

               جنبش نفس است که عشقش خوانده اند

               آنکه میمیرد ز شوق دیدن امروز ما

               گر بیابد بیشتر

               گر ببیند دلبران تازه تر

               عشق عالم سوز خاموش می شود

               چهره ی ما هم فراموش می شود

horieh بازدید : 34 نظرات (0)

بوسه یعنی وصل شیرین دو لب

بوسه یعنی دل در اعماق شب

بوسه یعنی مستی از شروب عشق

بوسه یعنی اتش و گرمای تب

بوسه یعنی لذت از دلدادگی

لذت از شب لذت از دیوانگی

بوسه یعنی حس خوب طعم عشق

طعم شیرینی به رنگ سادگی

بوسه یعنی اغازی برای ما شدن

لحظه ای با دلبری تنها شدن

بوسه یعنی سر فصل کتاب عاشقی

بوسه یعنی رمز وارد دلها شدن

بوسه یعنی اتش می زند بر جسم و جان

بوسه یعنی:

عشق من با من بمان

horieh بازدید : 39 نظرات (0)

من دلم تنگ کسیست که به دلتنگی من می خندد

باور عشق برایش سخت است ...

ای خدا باز به یاری نسیم سحری

می شود آیا باز دل به دل نازک من بربندد

horieh بازدید : 30 نظرات (0)

نگاه ساکت باران

 

 

به روی صورتم دزدانه می لغزد

ولی باران نمیداند

که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه می خندم

ولی اندر سکوتی تلخ می گریم

تعداد صفحات : 27

درباره ما
استفاده از تمامی مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است و نیازی برای عضویت ندارد. البته میتوانید در خبرنامه عضو شوید تا در صورت وجود پیام ضروری به شما اطلاع داده شود. در پایان امیدواریم در نظر سنجی سایت شرکت نمایید و نیز ممنونیم از اینکه ما را با دادن گوگل پلاس شاد میکنید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در مورد مطالب چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 531
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 138
  • باردید دیروز : 69
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 433
  • بازدید ماه : 935
  • بازدید سال : 4,648
  • بازدید کلی : 41,869
  • کدهای اختصاصی
    پیش از هر چیز این وبلاگ را تقدیم می کنم به تمام عزیزانی که با وجود تجربه ی سنگین و فراموش نشدنی شکست عشق همچنان حرمت عشق، این حس مقدس ، را نگه داشته و به آن ارج می نهند...به قول گفتنی هروقت خواستیم به یکی دل ببندیم، ازمون شارژ ایرانسل خواست!...