از کدامین قبیله می آیی؟ قبیله سبز آرزوهایم
نه مگر وقت رفتنت گفتی:میروم با غروب می آیم
بعد تو هر پسین دلتنگی پنجره پنجره نگاه شدم
شب که شد اشک ها مرا بردند رفتم و هم نشین آه شدم
همه جاده های خاک آلود میشناسند انتظارم را
در دل خود برای همدردی گریه کردند روزگارم را
نکند شهر شرقی خود را ای سفر کرده برده ای از یاد
یا که شاید سپرده ای دیگر غربتم را به هر چه باداباد
بی تو ای مهربانتر از خورشید فصل هایم همه زمستانیست
بی تو اینجا بهار هم حتی چشم هایش همیشه بارانیست