قطره ها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پیوست جان ها بی غم اند.
هر حبابی، دیده ای در جست و جوست،
چون رسد هر قطره، گوید:((دوست!دوست...))
میکنند از عشق هم قالب تهی
ای خوشا با مهرورزان همرهی!
با تب تنهایی جانکاه خویش،
زیر باران میسپارم راه خویش.
سیل غم در سینه غوغا میکند،
قطره ی دل میل دریا میکن،
قطره ی تنها کجا، دریا کجا،
دور ماندم از رفیقان تا کجا!
همدلی کو؟تا شوم همراه او،
سر نهم هر جا که خاطر خواه او!
شاید از این تیرگی ها بگذریم.
ره به سوی روشنایی هایی بریم.
میروم، شاید کسی پیدا شود،
بی تو، کی این قطره دل، دریا شود؟